به گزارش خبرگزاری حوزه، عبدالحمید فاطمی تبار در یادداشتی در نقد پدیده ازدواج سفید آورده است:
خانواده یک نهاد اساسی و محوری در جامعه است و به عنوان هسته نخستینِ واحدهای بزرگتر به شمار میرود. خانواده محل رشد و بالندگی استعدادها و بروز خلاقیتها و مهد تربیت انسانها و سرچشمه محبتها و عاطفهها است. در دین اسلام نیز تشکیل خانواده و تلاش برای ایفای صحیح وظایف والدین و فرزندان و استحکام بنیانهای خانواده مورد توجه و تأکید قرار گرفته است تا جایی که پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند: «مَا بُنِیَ فِی الْإِسْلَامِ بِنَاءٌ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَعَزُّ مِنَ التَّزْوِیج؛[۱] در اسلام هیچ بنایی نزد خدا محبوبتر از بنیان ازدواج نیست.» بنابراین همواره سیادت و برتری و پیشرفت و موفقیت، از آنِ ملتهایی خواهد بود که در آنها خانواده اساس محکمتری داشته باشد؛ و انحطاط هر قوم از زمانی میشود که در مبانی خانوادگی آنها سستی و پستی رسوخ نماید؛ چرا که دشمنان اگر قرار باشد ضربهای بر پیکرهی جامعه و یک ملت وارد کنند آن هدفی را نشانه میروند که مهمترین مسأله در بنیاد آن جامعه است. از اینرو در این نوشتار تلاش داریم تا به یکی دیگر از عوامل شکلگیری پدیده بنیانبرکن خانواده یعنی ازدواج سفید اشاره نماییم.
افزایش سطح توقعات، توجیهی در جهت انتخاب پدیده ازدواج سفید
از جمله مواردی که امروزه در بین جوانان بسیار فراوان و قابل مشاهده است، عدم پذیرش مسئولیت زندگی است؛ یعنی فرار از بار مسئولیت زندگی مشترکی که باید بر دوش بکشند. از قبیل عللی که برای این امر بیان میکنند، افزایش سطح توقعات در زندگی مشترک و فشار زیادی است که بر دوش سرپرست خانواده میباشد. هر چند این امر را نمیتوان منکر شد و باید اعتراف کرد که ازدواج به جهت توقعات بالای برخی خانوادهها و مسائل اقتصادی بسیار سخت و مشکل شده است اما توجیهی برای این نوع نگرش نمیباشد تا دلیلی بر پشت نمودن به ازدواج باشد.
قبول تعهد به وسیله نکاح و بالطبع پذیرفتن مسئولیت یک زندگی برای تمام عمر و راضی نگاه داشتن همسر به نحوی که خواستههایش طی چند دهه زندگی مشترک مهیا شود، موجب شده برخی از مردان از تشکیل یک زندگی مشترک تحت عنوان نکاح دوری بجویند. آنها بر این باورند که میتوان در طول عمر، زندگی را با زنان مختلفی تحت عنوان همخانگی تجربه کرد بدون آنکه این قسم از تعهدات و مسئولیتها وجود داشته باشد.
ازدواج هراسی و راحتطلبی نتیجه کار مسئولیتگریزی
در واقع میتوان این تفکر و رفتار را یک نوع ازدواج هراسی تلقی نمود چرا که نوعی ترس غیر واقعی از پیمان بستن، تعهد دادن و به عبارتی ملتزم شدن به باقی ماندن در یک ارتباط ثابت صادقانه در کنار یک شخص دیگر برای همیشه است. این افراد تصور میکنند که با ازدواج و پذیرفتن قبول تعهدات و مسئولیتها در حقیقت امنیت، آزادی و آسایش زندگیشان بار سفر میبندد و دچار محدودیتهایی در زندگی مشترک میشوند و آن اراده و اختیار قبلی که در اختیار داشتند از بین میرود. این طرز تفکر ناشی از آن است که آن موقع که باید مسئولیتپذیری را فرا میگرفتند، مسئولیتگریزی را آموختند.
محبتآفرینیها در گرو پذیرش تعهدات
در خانوادههای آسانگیر، عاطفه و محبت فراوان است اما میزان کنترل و نظارت پایین است. خانوادههای سهلانگار و غافل، از نظر هر دو بُعد محبت و کنترل در سطح پایینی قرار دارند. خانوادههای مستبد، از کودکان توقع اطاعت همه جانبه و بیچون و چرا دارند، ولی هیچ گونه گرمی، محبت و عاطفهای نسبت به فرزندان اعمال نمیکنند و تنها وظیفه فرزندان خود را تفریح و سرگرمی لذت بردن و نهایتاً خوب درس خواندن میدانند و تمام قد در حال خدمترسانی به فرزندان هستند. از میان این سه دسته، مهرورزی و محبت واقعی و مفید، در خانواده هایی بیشتر به چشم می آید که تعهد بیشتر و واقع بینانه تری نسبت به حال و آینده یکدیگر دارند.
مسئولیتگریزی پشتپرده افزایش ازدواج سفید
مسئولیتگریزی افراد در بزرگسالی نمود پیدا میکند چرا که فرزند از همان کودکی مراحل و موقعیتهای مختلف مسئولیتپذیری و تصمیمگیری را تجربه نکرده است تا در بزرگسالی بتواند با آنها روبرو شود و از پس آنها برآید. به ناچار در بزرگسالی، برای ارضای نیازهای جنسی و عاطفی خود، باید جایگزینی پیدا نماید که مبرای از این قبیل تعهدات و مسئولیتپذیریها باشد و چه موردی بهتر از همخانگی و ازدواج سفید!
مسئولیتگریزی شاهکار پلید تهاجم فرهنگی غرب
زندگی مشترک، منوط به پذیرش برخی مسئولیتها است. زمانی که به هر دلیل پسران و دختران در یک جامعه خود را برای چنین شرایطی آماده نکرده باشند و اشتیاقی برای پذیرش مسئولیت نداشته باشند درصد افراد مجرد افزایش مییابد. لذا با توجه به تغییر نگرش افراد به زندگی و تهاجم فرهنگی در این زمینه، یکی از کارهای غرب و استکبار، متزلزل کردن خانواده است چنان که در برخی از کشورها این کار را کردند و مردها را بیمسئولیت و زنان را بداخلاق کردند.
تجردگرایی عامل فرار همه جانبه استعدادها
انسان وقتی مجرد است احساس مسئولیت چندانی نمیکند و از نیرو و استعداد و ابتکار خویش به اندازهی کافی استفاده نمینماید. مثلاً برای کسب درآمد مشروع تلاش چندانی نمیکند و اگر درآمدی هم پیدا نمود در حفظ و رونق بخشیدن به آن اقدامی نمیکند و به همین جهت انسانهای مجرد غالباً خانه به دوش و تهیدست میباشند.
پینوشت:
[۱] بحار الأنوار؛ ج۱۰۰؛ ص۲۲۲.
نظر شما